"واله خاموش"

ساخت وبلاگ
" والضّحی "قسم که میخوری تمام وجودم پر از تو میشودمگر میشود نتوانم بفهمم وقتی بیگناهزخم هزاران خنجر از درد بر پیکره ی روحمدارم و تو دقیقا همان لحظه حلاوت بزرگترین آرزویم رابه کام دلم مبارک نشاندی..سعادت و سلامت آن سه نفرهمیشه دعایم بوده ..و چه منصفانه و مادرانه بود مرهم وعده درمانتبا خوشبختی کسی کهخواهر بگویمجان بگویمیا فرزند م..نمیدانم هرچه هست بعد از خودت که ربّ و معبودمی ،اوست که تمام هر آنچه که میتواند مرا از زمین بهملکوت عرش اعلی تو برساندحتی از مادر هم عزیزتر ..سالها پیش در شب تولدش برایش غزلی نوشتمو چه خوشبختم که غزلم به بار نشست وخواهر و دلیل نفسم" چون نگینی بر جهانم باورم کن خواهرم رو سفیدم از تو لیکن با خودم سنگین سرم "خدایا به عظمتت شکر وچه حق گفته بودی" ما وَدعّک ربّک ما قَلَی""پرودگارت تو را رها نکرده و بر تو کینه ای ندارد "،دلم قرص میشود به وجودتبه عدالتترحمتتو ببخش اگر من جاهلترینم به حکمتتاما بقول شیخ اجل حضرت سعدی :"آنان که شب آرام نگیرند ز فکرتچون صبح پدیدست که صادق نفسانند ""خدایا شکرت " + نوشته شده در دوشنبه سوم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 4:5 توسط معراج قدیم خانی واله  |  "واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 98 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 15:19

کسی از عزیزان برایم نوشته بود :

" کسی به کاهی نداند ، به کوهی هم نمیداند "

تا نیمه شب فکر کردم

جمجمه ام درد میکند

چقدر فکر کردم ..

+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۱ ساعت 10:1 توسط معراج قدیم خانی واله  | 

"واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 11:56